I1fcIpIVfE" /> احکام ما | نکات اخلاقی

احکام ما

فعالیت مذهبی

احکام ما | نکات اخلاقی

حیدر هوشیار
احکام ما فعالیت مذهبی

داستان،ضرب المثل

داستان_ضرب المثل

پایت را به اندازه گلیمت دراز کن

✍️روزی شاه عباس از راهی می‌گذشت که درویشی را دید در کنار جاده، روی گلیم کوچکش خوابیده است. او طوری خود را جمع کرده بود که کاملاً در اندازه گلیمش جا شده بود. شاه از این صحنه خوشش آمد و دستور داد یک مشت سکه به او بدهند.

درویش ماجرا را برای دوستانش تعریف کرد. یکی از آن‌ها که طمع در دلش افتاده بود، تصمیم گرفت از این انعام بی‌نصیب نماند. پس پوست زیرانداز خود را در مسیر بازگشت شاه پهن کرد، روی آن خوابید و دست و پاهایش را عمداً به اطراف دراز کرد، طوری که نیمی از بدنش بیرون از پوست بود.

شاه که در بازگشت او را دید، دستور داد آن بخش‌هایی از بدن درویش را که بیرون از گلیم بود، قطع کنند!

یکی از نزدیکان شاه با تعجب پرسید:
"در رفت، به درویشی انعام دادید؛ در برگشت، دیگری را مجازات کردید. چرا؟"

شاه عباس پاسخ داد:
"آن درویش اول، پایش را به اندازه گلیم خود دراز کرده بود؛ اما این یکی، پا از گلیمش درازتر کرده بود!"

نتیجه:
این داستان، منشأ ضرب‌المثل معروف "پایت را به اندازه گلیمت دراز کن" شد.
امروزه این مثل را زمانی به کار می‌برند که کسی بیش از حد و اندازه‌اش توقع، ادعا یا طمع دارد، یا از حدود خود فراتر می‌رود.

وبلاگ احکام ما


موضوعات مرتبط: داستان ، نکات اخلاقی
برچسب‌ها: داستان , شاه عباس , داستان آموزنده , احکام ما

تاريخ : سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴ | 9:40 | نویسنده : حیدر هوشیار |

امام زمان (عج)

💚 از کجا بدانیم #امام_زمان از ما راضی است؟

👤 از آیت الله بهجت (ره)ســـــــــوال شد از کــــــــــجا بدانیم امام زمان (عجل‌الله‌ تعالی‌فرجه‌الشریف) از ما راضی است؟

☀️ فرمودند: دفترش را ملاحظه می‌کنید. عمل خود را با دفتـــــــــر امام زمان، تطبیق می‌کنید، دفتر امام زمان، شــــــــــرع است.به هـــــر اندازه مطابق شرع عمل کردید به همان اندازه حضرت از شما راضی هستند.

📚 کتاب حضرت حجت (عج)، ص٣۶٣

👌 با گناهان خود حجاب غیبتش نشویم....

#حضرت_مهدی
#منتقم_آل_الله
#انتظار_آمادگی_ظهور


موضوعات مرتبط: نکات اخلاقی

تاريخ : شنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۲ | 10:54 | نویسنده : حیدر هوشیار |

مستمند و ثروتمند

رسول اكرم صلی الله علیه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یكی از مسلمانان كه مرد فقیر ژنده پوشی بود از در رسید و طبق سنت اسلامی كه هركس در هر مقامی هست، همینكه وارد مجلسی می شود باید ببیند هر كجا جای خالی هست همان جا بنشیند و یك نقطه ی مخصوص را به عنوان اینكه شأن من چنین اقتضا می كند در نظر نگیرد آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست
از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع كرد و خودش را به كناری كشید. رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت ترسیدی كه چیزی از فقر او به تو بچسبد؟ نه یا رسول الله ترسیدی كه چیزی از ثروت تو به او سرایت كند؟- نه یا رسول الله ترسیدی كه جامه هایت كثیف و آلوده شود؟ نه یا رسول الله پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشیدی؟
مرد ثروتمند اعتراف می كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم. اكنون به جبران این خطا و به كفاره ی این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود كه درباره اش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم. مرد ژنده پوش: «ولی من حاضر نیستم بپذیرم». جمعیت: چرا؟ چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز این شخص با من كرد.

داستان راستان جلد ۱
علامه شهید مرتضی مطهری


موضوعات مرتبط: داستان ، نکات اخلاقی

تاريخ : جمعه بیست و سوم تیر ۱۴۰۲ | 23:56 | نویسنده : حیدر هوشیار |

نتیجه‌ی خوار شمردن

نتیجه‌ی خوار شمردن

شخصی در بنی‌اسرائیل فاسد بود به‌طوری‌که بنی‌اسرائیل او را از خود راندند. روزی آن شخص به راهی می‌رفت، به عابدی برخورد کرد که کبوتری بالای سر او پرواز می‌کند و سایه بر او انداخته است.
پیش خود گفت من رانده شده هستم و او عابد است اگر من نزد او بنشینم، امید می‌رود که خدا به برکت او به من رحم کند
این بگفت و نزد آن عارف رفت و همان‌جا نشست. عابد وقتی او را دید با خود گفت: من عابد این ملّت هستم و این شخص، فاسد است او بسیار مطرود و حقیر و خوار است چگونه کنار من بنشیند، از او روی گردانید و گفت از نزد من برخیز
خداوند به پیامبر آن زمان وحی فرستاد که نزد آن دو نفر برو و بگو اعمال خود را از سر گیرند زیرا من تمام گناهان آن فاسد را بخشیدم و اعمال آن عابد را به خاطر خودبینی و تحقیر آن شخص محو کردم

منبع
شنیدنی‌های تاریخ صفحه ۳۷۳

محجه البیضاء، جلد ۶ صفحه ۲۳۹


موضوعات مرتبط: داستان ، نکات اخلاقی

تاريخ : چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۲ | 19:11 | نویسنده : حیدر هوشیار |

داستان پیــــــرمرد تهـــــی دســــــت و رحــــــمت خـــــــداونـــــــــدی

پیــــــرمــرد تهــــی دست👴🏽، زنــدگی را در

نهایـــت فقــر و تنگـــدستی🤕 می گــذراند

و با ســـائــلی بــــرای زن و فرزنــدانش👦🏼🧒🏼

قــوت و غــذائی🥖🍞 ناچیــــز فراهــــــم مـــــی کرد.

از قضــــا یــــک روز که به آسیــــاب رفــته بود،

دهقان مقــــداری گنـــــدم🌾 در دامــــن لبـــــاس اش ریــــخت و پیرمــــرد 👴🏽

گوشـــه های آن را به هــــم گـــره زد

و در همـــان حالــــی که به #خــــانه🏚 بر می گشــــت

با پروردگــــــار🕋 از مشــــــکلات خود سخــــــن می گفــــــت

و برای گشـــــــایش آنها #فـــــــــرج مـــــی طلــــبیــد 🤲🏼

و تکـــرار می کرد: ای گشـــــاینده گره های ناگشـــــوده عنایتی فرمـــــا

و گــــره ای از گـره هــــای زنـــدگی ما بگشــــای🤲🏼.
پیـــــر مرد در حالـــــی که این دعـــــا را با خود #زمـــــزمه می کــــرد و مــــی رفت.

یکـــباره یک گـــره از گــــره هــــای دامنش گشـــوده شد و گنـــدم ها🌾 به زمیــــن ریخت 😧او به شــــدت ناراحــــت شد و رو به خـــــدا کرد و گفــــــت


من تو را کی گفتم ای یار عزیز

کاین کره بگشای و گندم را بریز

آن گره را چون نیارستی گشود

این #گره بگشودنت دیگر چه بود

پیر مرد👴🏽 نشــــست تا گنــــ🌾ـــدم های

به #زمـــین ریختــــه را جمـــــع کند

ولــــی در کمـــــــال نـــاباوری دیــــد دانـــــه های گنــــــدم

روی همیــــانی از #زر🪙 ریختــــــه است.🤩🤩

پس متـــوجه فضـــل✨ و رحـــمت✨ خداوندی🌟 شــد

و متــــواضعانه به سجـــده🙇🏻‍♂ افتــــاد و از خدا طلـــب بخشـــــش نمود🤲🏼.

تو مبـــــــین انــــــدر درخــــتی یــا به چـــــــاه

تو مـــــرا بیــــــن کـــه منـــم مفتـــــــــاح راه


#داستان


موضوعات مرتبط: داستان ، نکات اخلاقی

تاريخ : یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ | 15:5 | نویسنده : حیدر هوشیار |

تاریکی قلب

🌸علامه حسن زاده آملی :

⭕️دو چیز باعث تاریکی قلب و بی حالی در عبادت می شود؛

✨۱- زیاد حرف زدن
✨۲-زیاد خوردن


موضوعات مرتبط: نکات اخلاقی

تاريخ : دوشنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۱ | 16:29 | نویسنده : حیدر هوشیار |

کارهای نشدنی

.
🔰رهبر معظم انقلاب (حفظه الله):

🔺بروید سراغ #کارهای_نشدنی تا بشود. تصمیم بگیرید بر برداشتن #کارهای_سنگین تا بردارید (و لا یخشون احدا الا الله)

🔺خُب؛ زحمت‌هایش چه؟ رنجهایش چه؟ محرومیت هایش چه؟ جوابش اینست که (و کفی بالله حسیبا) #خدا را فراموش نکن؛ خدا حسابت را دارد، در میزان الهی #رنج تو، کفّ نفس تو، حرصی که خوردی، زحمتی که کشیدی، کاری که کردی، خون دلی که خوردی، دندانی که روی جگر گذاشتی، اینها هیچ وقت فراموش نمی‌شود.

۱۳۹۰/۰۷/۲


موضوعات مرتبط: نکات اخلاقی

تاريخ : شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ | 12:23 | نویسنده : حیدر هوشیار |

نمازشب

عالم ربّانی آیت الله حق شناس(ره):
شما شب از خواب بیدار شویدو سجاده را پهن کنید و بشینید سر سجاده...حتی چرت زدن سر سجاده ی نماز شب
در زندگی اثر می گذارد...

#نمازشب


موضوعات مرتبط: احکام ، نکات اخلاقی

تاريخ : شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۱ | 9:26 | نویسنده : حیدر هوشیار |

نماز

❓سوال: چطور فرزندم را به نماز خواندن ترغیب کنم؟

✅ پاسخ آیت‌الله حائری شیرازی:

💎 نمازتان را قشنگ بخوانید. سجادۀ پاکیزه و مرتب بیندازید. یک اتاق یا محل خاصی برای نمازتان داشته باشید. آنجا معطر باشد.

شما نمازتان را بخوانید، بچه می‌آید کنارتان نماز می‌خواند. وقتی نماز خواند، به او جایزه بدهید. نمی‌خواهد وادارش کنید، خودش، خودش را وادار می‌کند.

💎 شما همین اندازه که نماز باحالِ شیرینِ خودتان را می‌خوانید، بچه از نمازتان خوشش می‌آید. همینطور که خدا خوشش می‌آید، بچه‌ات هم خوشش می‌آید. اما تو وقتی نمازت را زود زود می‌خوانی، بچه هم خوشش نمی‌آید. خدا هم خوشش نمی‌آید. یک نماز بخوان که خدا خوشش بیاد تا بچه‌ات هم خوشش بیاید. چون بچه، فطرت الهی دارد.


💎 اگر یک توهینی، یک حرف تندی، اشتباهی به بچه‌ات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، الان متوجه شدم که اشتباه بود. من را حلال کن. طبیعتاً می‌گوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من را حلال کند. دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که خدا من را ببخشد. من را بخاطر رفتار اشتباهم با تو، مجازات نکند.

میدانی بچه چه می‌گوید؟ پیش خودش می‌گوید: «زنده باد نماز». اما اگر نکردی، شیطان می‌رود در ذهنش می‌گوید نگاه کن بابایت 50 سال نماز می‌خواند اما حق تو را ضایع کرده. حالا هم که فهمیده، به روی خودش نمی‌آورد! تو هم 50 سال نماز بخوانی بعدش می‌شوی مثل این بابا !!


موضوعات مرتبط: نکات اخلاقی

تاريخ : پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ | 9:50 | نویسنده : حیدر هوشیار |

توقع

🌱مرحوم دولابی میفرمایند:

توقعّ، صفت خـوبی نیـست. ❌

اصـلاً از هـیچ کس حتی خـدا و پیامبر و امام هم نباید توقّع داشت .💯

چون متوقّع، منتظر است آن چیزي را که می خواهد، به او بدهند و قدر آن چیزهایی را که به او داده اند، نمی داند و شاکر نیست.

👈متوقّع احسان صاحبخانه را نمی بیند، فقط به دنبال خواسته ي خودش است و حواسش آنجاست.

🔰اما امید خوب است ؛ یعنی به کرم و رحمت حق امیدوار است، چـه بـه او بدهند یا ندهند . اگـر هم ندادند، گله اي ندارد.
رفقا هم نباید از همدیگر توقعّ داشته باشند.


موضوعات مرتبط: نکات اخلاقی

تاريخ : چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ | 18:54 | نویسنده : حیدر هوشیار |
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.